کد قالب کانون ‌تئاتر پست مدرن، پست مدرن پرفرمنس

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1600
بازدید دیروز : 387
بازدید هفته : 5088
بازدید ماه : 27777
بازدید کل : 54532
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 24 خرداد 1402

یک بازیگر مرد در حال اجرای پرفورمنس "رقص باربا"

● ‌بازیگری (پرفرمر) در هنر پرفرمنس

در هنر پرفرمنس بازیگر هنرمند به تجلّی شخصیت وجود و حضور خویش بیشتر نزدیک شده و هیچ‌گاه غرق در نقش خاصی نخواهد شد و حامل کاراکتر و فیگور خاصی روی صحنه نخواهد بود، زیرا واقعیت هنر بازیگری، به عبارتی پرفرم با بخشی از هنر خود بودن (واقعی) در روی صحنه که تنها در مقاطع خاص صحنه‌ای ایفاگر نقشی کوچک است؛ نقشی که از طریق بیان و بدن به نمایش گذاشته می‌شود و پرفرمر راوی داستان پرفرمنس است که خود روی صحنه حتی نظاره‌گر هم خواهد شد با نمایش خود را درگیر ساخته، تحلیل می‌کند، خواب می‌بیند، با رویدادها بیگانه شد و در نهایت خود رابطی میان تماشاگر و رخدادهای روی صحنه، با داستان نمایش با عناصر صحنه‌ای دیگر اشیاء و ابژکت‌ها و یا دیگر رسانه‌های صحنه‌ای مولتی مدیا (سیکلوپد، مونیتور، فیلم‌برداری زنده در روی صحنه و…‌) و بازیگر پرفرمنس (پرفرمر) هیچ‌گاه نقشی را به سرانجام نمی‌رساند، زیرا خود را در نقش مستحیل نمی‌گرداند.

هنر پرفرمنس در هر شب نمایش می‌بایستی با طراوت و تاز‌گی و خلق لحظات ناب را با خود به همراه داشته باشد. پادماناتان نعیر۱۶ یکی از معروف‌ترین بازیگران و رقصندگان هنر تئاتر حرکتی کاتاکالی در یکی از مصاحبه‌هایش با ریچارد شکچنر نظریه‌پرداز و محقق مباحث پرفرمنس در سال ۱۹۷۶ بیان می‌دارد:

«بازیگر خوب کسی است که شخصیت خودش را در حین بازی فراموش نکند، زیرا هنگام بازی کردن یک نقش، تنها نیمی از آن نقش را بازی می‌کند و نیمی دیگر حتماً خودش می‌باشد.»

زمانی ژان پل سارتر نمایشنامه‌ای به نام کین بر اساس یکی از رُمان‌های الکساندر دومای پدر به همین نام به رشته تحریر درآورد و به گونه‌ای بازخوانی و با بازنویسی نوینی بر اساس فلسفه معروف خود اگزیستانسیالیسم (وجودگرایی) تحریری جدید از اثر دوما ارائه داد. در آن نمایش با شخصیتی به نام ادموند کین مواجه می‌شویم که یکی از معروف‌ترین بازیگران قرن هجدهم انگلستان است که به مدت بیست و سه سال در زندگی هنری‌اش فقط در نقش شخصیت‌های اصلی نمایشنامه‌های ویلیام شکسپیر روی صحنه ظاهر شد و برای مثال در اولین نمایش به نام هملت فقط چهارده سال داشت که در مقابل ملکه انگلستان آن زمان خوش درخشید.

سارتر به طور اعجاب‌انگیزی در لابه‌لای این نمایشنامه به ارتباط نقش و یا نقش‌های گوناگون آثار شکسپیر و هنر بازیگری ادموند کین و زندگی خصوصی بازیگر می‌پردازد و معتقد است که کین دقیقاً به هنر بازی کردن در زندگی شخصی‌اش آگاه بود، به همین خاطر روی صحنه هم با کاراکتر ادموند کین و هم‌زمان هملت مواجه می‌شویم و ژان پل سارتر پیرامون هنر بازی کردن در ابعاد و زوایای بازی نقش‌های گوناگون خاطرنشان می‌کند:

«آدم بازی نمی‌کند، تا نان روزانه‌اش را دربیاورد، آدم بازی می‌کند، تا دروغ بگوید، تا دروغ نشنود، تا آن چیزی بشود که نمی‌تواند باشد و شاید سیر شده است از آن چیزی که تاکنون بوده است (…)

آدم بازی می‌کند، تا خودش را دیگر نشناسد، زیرا خودش را دقیقاً می‌شناسد که دیگر خودش نیست، (…)

آدم بازی می‌کند، زیرا ترسو است، چهره واقعی‌اش را به نمایش گذاشته شود و چهره تقدس‌مآبانه به خود می‌گیرد، زیرا انسان بدی است و نقش یک جنایتکار را بازی می‌کند، زیرا پتانسیل قتل در درونش نهفته است که نفر بعدی را بکشد، (…)

آدم بازی می‌کند، زیرا هم‌زمان عشق و نفرت حقیقت دارد، آدم بازی می‌کند، زیرا آدم دیوانه خواهد شد، اگر نقش دیوانه را بازی نکند. (…‌)

تقریباً می‌دانم، هنگامی که بازی می‌کنم، آیا لحظاتی وجود دارد که از بازی کردن دست برداریم، به من نگاه کنید: از زنان نفرت دارم یا اینکه نقش نفرت داشتن از زنان را بازی می‌کنم…» بدیهی است خالق فلسفة وجودی (اگزیستانسیالیسم) با تأکید بر فعل بازی کردن به سازماندهی دقیق بازیگر به ماتریال‌های حسی، روحی، روانی، عاطفی، فراق، اشتیاق و یا تفکر نوستالژی‌های فرد بازیگر نسبت به نقش‌هایی که ایفا می‌کند، دارد و سارتر از بازیگری ستایش می‌کند که حس بازی کردن نقشش را هیچ‌گاه از یاد نمی‌برد، کما اینکه به گفته فیلسوف در زندگی عادی و روزمره هم دسته‌ای از آدم‌ها که هر لحظه با حس و علم به اینکه الان، اینجا در حال بازی کردن هستند، موفق‌تر و آگاه‌تر نسبت به انجام کارهایشان هستند.

ویلیام شکسپیر در قریب به چهارصد و پنجاه سال پیش با این نوع از فن و یا هنر بیگانه‌سازی (به روایت برتولت برشت) از زبان هملت بیان می‌کند. در آن نمایشنامه خواننده با اثری کاملاً اسکیزوفرنی مواجه شده که شخصیت اصلی و محوری اثر هملت کاملاً هم روان‌پریش و به عبارتی با شکاف شخصیتی از او مواجه می‌شویم، اما جذابیت و گیرایی هملت نه در مِلانکولی (مالیخولیایی) و یا روان‌رنجوری اوست، بلکه در روان‌پریشی و پارادوکسیال شخصیتی و اعلام وضعیت روحی و روانی شخصیت هملت از زبان هملت است و حتی بارها به دیوانگی ساختگی خود و شاید همان بازی کردن در نظر سارتر است که به یک مانیفست فلسفی ارتقاء یافته است. نمایشنامه کین اثر ژان پل سارتر اسطورة استعاره بازیگری هنر بازی کردن بازیگران امروز است و به عبارتی پارادوکس بازیگری است که فیلسوف عصر روشن‌گرایی دنیس دیدرو و نظریات پراهمیت و جاودان خود را در آن به اثبات رسیده و به اعتقاد نگارنده این مقاله هنوز از پایه‌های دروس بازیگری و حتی در مباحث پرفرمنس و هنر بازیگری در این ژانر (پرفرمر) قابل تبیین و تطبیق مورد مداقه و بررسی قرار می‌گیرد. دیدرو در مانیفست مشهور خود هنرپیشه کیست به برآیند پیچیده و دیالکتیک سه شخصیت در آن واحد در کنار هم روی صحنه اشاره می‌کند؛ امتزاجی از شخص اول به عنوان انسان، شخص دوم به عنوان بازیگر و شخص سوم به نام نقشی که به وی محول شده است.

دنیس دیدرو هرگز از همذات‌پنداری بیهوده و یا رئالیسم بورژوایی در عالم تئاتر که به او نسبت می‌دهند، دفاع نکرده است، بلکه در تضاد و کشمکشی که شخص بازیگر و یا حامل نقشی که می‌تواند در تضاد و مصاف شخصیتی بازیگر حتی دخالت نموده و فواصل عاطفی، حسی و نگرش نسبت به نقش را تهییج و یا تعدیل نماید، دنیس دیدرو خالق بزرگ دایره المعارف۱۷ بیست و هشت جلدی ‌‌در معروف‌ترین اثر خود در حیطة هنر بازیگری در کتاب تضاد هنر بازیگری۱۸ـ این کتاب سی و نه سال پیش با نام هنرپیشه کیست توسط احمد سمیعی ترجمه شده است ـ می‌نویسد:

«مرد هنرپیشه‌ای به عشق زنی هنرپیشه گرفتار می‌شود؛ نمایشنامه‌ای از روی تصادف آن دو را در صحنة رشک و حسد قرار می‌دهد. در این ماجرا اگر بازیگر متوسط باشد برد با نمایش خواهد بود و اگر بازیگر هنرپیشه‌ای تمام‌عیار باشد، نمایش خواهد باخت؛ چه، در این صورت هنرپیشة بزرگ خودش می‌شود و دیگر آن سرمشق رؤیایی و گران‌مایه‌ای نیست که در خیال از مردی حسود ساخته بود. دلیل آنکه در چنین حالی، بازیگر مرد و بازیگر زن یکدیگر را به پایة زندگی عادی می‌کشانند، این است که اگر هم‌چنان در پایگاه بلند خویش بر جای می‌ماندند، به ریش یکدیگر می‌خندیدند، حسادت پرطمطراق و تراژدی‌مآب، چه بسا در نظرشان جز نمایشی ازحسادت خودشان جلوه نمی‌کرد.»

و نظریات فیلسوف عصر روشن‌گرایی فرانسه یادآور جمله معروف هملت است که مدام به خود تلنگر زده و دقیقاً مرز میان شخص واقعی‌اش و نقش ساختگی‌‌اش به عبارتی هملت دیوانه را از هم تمییز داده و حتی به اطرافیانش هم واگویه می‌نماید. هملت در پردة دوم، صحنة دوم در بدو ورود بازیگران سیار به قصر الینور به اصطلاح دوستش گیلدن استرن می‌گوید:

«بگذارید رعایت ظاهر را بکنیم؛ مبادا رفتار من، که ناچار باید پیش گیرم، بیش از اعمال بازیگران موجب تفریح شود (…‌)

من بنا به مصلحت دیوانه‌ام ولی به موقع خود قوش را از حواصیل تشخیص می‌دهم.»

اساساً در آثار ارزشمند ویلیام شکسپیر صحنه‌های بسیار ناب و اصیل وجود دارد که در مرز میان بازی کردن و بازی نکردن و به عبارتی در بازی‌های مینی‌مال و یا اصرار و اشراف به ورود و خروج از نقش متمایل است و شاید بدین‌خاطر است که برتری هنر بازیگری حتی امروزه هم بر اساس تعداد نقش‌های ارجاع و ارتقاء دارد که هنرپیشه‌ای چه تجربیاتی از خود در مصاف نقش‌های سهمگین با آثار شکسپیر داشته است و توقع بازیگران از خود در خلق و پیدایش نقشی است که از نمایشنامه‌های شکسپیر استخراج می‌کنند که این کنجکاوی و یا کشمکش‌های هنر پیچیدة بازیگری در اقتباس و آثار سینمایی نیم قرن گذشته مصداق موضوع پیدا می‌کند و بزرگ‌ترین بازیگران تئاتری که به تدریج به عرصه سینما قدم گذاشته‌اند، در سبقت و رقابت بازیگرانی مانند: پائول اسکار فایت، لارنس اولیویه، جرمی آیون، جان گیلگود، اورسن ولز، آنتونی هاپکینز، ماکس فن سیدو، ریچارد برتون، الیزابت تایلور، ال پاچینو، داستین هوفمان و ده‌ها تن دیگر از نام‌آوران بزرگ تئاتر که به سینما راه یافتند و به مانند عرصه هنر بازیگریشان در تئاتر در سینما خوش درخشیدند و یادآور جمله معروف سِر لارنس اولیویه که به بازیگران جوان‌تر تأکید می‌کرد: «تا زمانی که شکسپیر بازی نکرده‌اید، مقابل دوربین نروید.» که متأسفانه این جمله جادویی در سرزمین ما سنخیت ندارد. و این بخش از مقاله را با گفته‌هایی از ویلیام شکسپیر از زبان هملت دربارة بازیگران و هنر آنان به پایان می‌رسانیم که هنوز هم با گذشت قریب به چهارصد و اندی سال از جذابیت و فرح‌بخشی آن کاسته نشده و هنوز هم ماتریال و دروس ارزنده‌ای برای مدیوم سینمایی، هنر ویدئویی در عرصه صحنه تئاتر مولتی مدیا و مباحث هنر پرفرمنس و دیگر آثاری هنری است.

هملت: «آقا، از این هنرمندان خوب پذیرایی کنید. شنیدید؟ نسبت به آن‌ها خوش‌رفتاری شود؛ آن‌ها تاریخچة و خلاصة وقایع زمانه‌اند. اگر پس از مرگت نفرین‌نامه‌ای روی قبر داشته باشی بهتر از این است که آن‌ها در حیاتت تو را به بدی یاد کنند. (…‌)

نسبت به آن‌ها به تناسب شرافت و شأن خود رفتار کن و هرچه کمتر در خود باشند ارزش کَرَم تو بیشتر است. آن‌ها را هدایت کن (…‌)»

هملت در ادامه سفارشاتی که درباره پذیرایی بازیگران ـ گروه سیار ـ به پولونیوس وزیر دربار گوشزد می‌نماید، در خلوت و تنهایی خود به هنر بازیگری هنرمندان بازیگر با خود سخن آغاز می‌کند:

«آیا عجیب نیست که این بازیگر بتواند در عالم خیال و احساسات واهی تمامی روح خویش را طوری تابع تصور خود سازد که از شدت آن رنگ از صورتش بپرد و چشمانش اشک‌بار و چهره‌اش پریشان و صدایش لرزان شود و ظاهرش با تصورش هماهنگی بیابد و این‌ها همه برای هیچ باشد؟ (…‌)

شنیده‌ام هنرنمایی بازیگران در اعماق روح گناهکارانی که صحنة نمایش را می‌بینند اثر می‌گذارد به طوری که به گناه خود اعتراف می‌کنند: قتل، اگرچه زبان ندارد ولی با عضو مرموزی، معجزه‌آسا لب می‌گشاید.»

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: تئاتر
برچسب‌ها: هنرشناسی